شیوه های دیدن
دیدن پیش از کلام آغاز می شود. کودک پیش از سخن گفتن نگاه می کند و باز می شناسد.
معنای دیگر در جمله ی «دیدن پیش از کلام آغاز می شود» وجود دارد. این دیدن است که موقعیت ما را در جهان پیرامون تثبیت می کند و سپس ما آن چهان را با کلمات توضیح می دهیم، ولی کلمات هرگز نمی توانند به اندازه ی دیدن ، با واقعیت جهان پیرامون رو به رو شوند. آنچه می بینم با آن چه میدانیم، هرگز برابر نیست. هر روز عصر می بینیم که خورشید غروب می کند. می دانیم این زمین است که از خورشید فاصله می گیرد ، با این حال دانایی و بینایی هرگز با هم متناسب نیستند. ماگریت ، نقاش سورئالیست ، در یک نقاشی با نام کلید رویاها ، به شرح این فاصله ی همیهش حاضر میان کلام و دیدن می پردازد.
شیوه ی دیدن ما تخت تاثیر چیزهایی است که می دانیم یا به آن ها باور داریم.
در هنگام عاشقی ، دیدار روی محبوب چنان کمالی در خود دارد که هیچ کلام و هیچ هم آغوشی با آن انطباق نمی یابد ؛ کمال یکه کنش عشق ورزی تنها به طور ناپایدار با آن همراه میگردد. با این حال ، دیدنی که پیش از کلام می آید ، و هرگز تحت پوشش کامل آن قرار نمیگیرد ، واکنشی مکانیکی در برابر محرک نیست. ما چیزی را می بینیم که به آن نگاه می کنیم. نگاه کردن ، کنشی انتخابی است. در نتیجه ای ن کنش ، آنچه می بینیم نه لزوماً در دستان ما، بلکه در دسترس قرار میگیرد. برای لمس چیزی باید خود را در ارتباط با آن قرار داد. ما هرگز به یک شیء تنها نگاه نمی کنیم؛ همیشه به رابطه ی میان اشیاء و خود نگاه میکنیم. بینایی ما پیوسته پویا و در حرکت است و اشیاء را در دایره ی پیرامونش نگاه می دارد.
اندکی پس از آن که می توانیم ببینیم ، در میمی یابیم که ما هم دیده می شویم. چشم ما با چشم دیگری ترکیب می شود تا باور کنیم بخشی از جهان مرئی هستیم. اگر بپذیریم که می توانیم تپه ای را در جایی بینیم ، فرض دیده شدن از آن تپه را نیز مطرح کرده ایم. طبیعت متقابل دیدن ، قدرتمندتر از مکالمه است و اغلب مکالمه ، تلاشی برای بر زبان آوردن دیده ها است، تلاشی برای توضیح استعاری یا واقعی «شما چیزها را می بینید» ، و تلاشی برای کشف اینکه چگونه «او چیزها را می بیند».
بخشی از کتاب شیوه های دیدن از جان برجر ترجمه : زیبا مغربی